موسسه ورزشی ترلان قشقایی شاهین شهر
ماموریت این وبلاگ، اطلاع رسانی در خصوص ورزش قشقایی های شاهین شهر

به نام خدا

فرماندهي و مديريت در اسلام

اله كريم عباس نيا- كارشناس مديريت پژوهشي مجتمع دانشگاهي علوم كاربردي

شاهين شهر- انهاي خيابان فردوسي – دانشگاه صنعتي مالك اشتر

چكيده

در اين مقاله، مطالبي در خصوص ضرورت، تعريف، محور، گستره، تأثير شناخت انسان، تكليف توليد در مديريت اسلامي بيان مي گردد. هدف آن، اين است كه بتواند مفاهيم پايه و ضروري مديريت اسلامي را بيان و در نهادينه كردن آن مؤثر باشد. آنچه مسلم است مديريت اسلامي، نوع الهي مديريت مي باشد كه با تكيه بر تعاليم الهي ارائه گرديده و مبناي آن نيز با استفاده از مفاهيم و متون ديني كه برگرفته از كتاب و سنت مي باشد پايه ريزي گشته است.

 

مقدمه

يكي از مسائلي كه امروزه در جوامع بشري، پيش از هر چيز ديگر مورد توجه قرار گرفته است و از اهميت ويژه اي برخوردار شده، مسأله مديريت است.

نقش مديريت را در هيچ مقطعي از حيات بشر نمي توان انكار كرد، هركس در زندگي خود به نحوي با مسأله مديريت سروكار دارد. از زماني كه انسان چشم به واقعيتهاي هستي مي گشايد و شروع به ادراك مي كند، خود را در راهها و پيچ و خمهاي متفاوتي مي بيند و چون ناگزير از حركت در مسير زندگي است، بويژه در دنياي پيچيده امروزي، هر اقدام و حركتي، او را ناگزير از نوعي سازماندهي و برنامه ريزي و فرماندهي مي سازد كه بدون اين تمهيدات، اقدامات او بي بهره مي شود، بدين خاطر است كه مديريت با مجموعه عناصر جوامع بشري در عصر مديريت، پيوند ناگسستني دارد و جزء جدائي ناپذير زندگي انسان است.

تعريف مديريت اسلامي

مديريت اسلامي، اداره امور سازمان و تشكيلات گسترده نيروي انساني است. با توجه به ارزشها و موازين شرع مقدس اسلام و با در نظر گرفتن كليه ابعاد فردي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي، نظامي انسان و جوامع بشري است. با توجه به گستردگي مصاديق مديريت، مديريت اسلامي از شموليت و عموميت برخوردار است، يعني انسان در مراحل زندگي نياز به مديريت دارد. فرد مسلمان از پائين ترين مرتبه زندگي تا عالي ترين رسته تشكيلاتي، كاربرد مديريت را احساس مي كند، مديريت طبق موازين و معيارهاي اصيل اسلامي و ارزشهاي والاي مكتب با الهام از آيات روح بخش خدا و سيره اولياي دين و الگو قراردادن پيامبر گرامي اسلام (ص) و ائمه معصومين(عليهم السلام) بعنوان عاليترين مديران الهي و با مراجعه به متون اسلامي. مديريت اسلامي اصول و قواعد ديني دارد كه با جلوه الهي خود، مسير حركت انسان را مشخص و تعالي او را باعث مي شود.

 

ضرورت مديريت  در اسلام

هيچ جامعه اي بدون مدير و رهبر نمي تواند وجود داشته باشد. هيچ انساني بدون مديريت يك امام، يا پيشوا و يا يك مدير و فرمانده نمي تواند به حركتش استمرار بخشد. امام رضا(ع) فرمود[1]: هيچ طايفه و ملتي را نمي يابيم كه پايدار مانده باشد مگر بوجود سرپرست و مديري كه در امور ديني و دنيايي خود ناگزير از آنند.

هيچ نظام و ارتشي نمي تواند بدون داشتن فرمانده و فرماندهي به اهداف خود برسد. تشكيلاتي كه رهبر و مدير نداشته باشد، به تعبير امام صادق(ع): مانند گوسفنداني هستند كه شبان خود را گم كرده و آواره دشت و بيابان مي شوند و در سرگرداني، دچار سخت ترين بالاها و مصايب مي گردند و براي رهايي و نجات از هلاكت، ضرورت وجود مدير و رهبر را بخوبي حس مي كنند.

امير مؤمنان حضرت علي(ع) مي فرمايد[2]: آگاه باش هر پيروي كننده اي راپيشوايي است كه از او پيروي مي كند و بنور دانش او روشني مي جويد. انگيزه بيان امام(ع)، اين است كه همه انسانها راه و طريق را نمي دانند و نسبت به مسايل اطرافشان، اطلاعات لازم را ندارند و از نظر فكري در يك سطح قرار نمي گيرند و استعدادهاي متفاوتي دارند. لذا ضروري است كه همه در زير يك چتر قرار بگيرند و در يك جهت حركت كنند و هدايت يابند. پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد[3]: هرگاه در مسافرت تعداد مسافران به سه نفر رسيد يكي از آنها را به رهبري برگزينند.

در قران كريم نيز بطور مكرر به ضرورت وجود رهبري در اسلام اشاره شده است. براي مثال مي فرمايد در روز قيامت هر جمعيتي با امامش محشور مي شود.

بنابراين وجود مدير و رهبر در هر جامعه اي ضروري است ولو فاسد و بدكار باشد. امير مؤمنان حضرت علي(ع) مي فرمايد[4]: ناچار براي مردم اميري لازم است نيكوكار باشد يا بدكار.

مديريت همانند مغز و عقل در انسان است و همانند محور سنگ آسياب، نقش اصلي را بعهده دارد. مديريت همانند ريسمان تسبيح است كه مهره ها را گردآوري مي كند، نظم مي بخشد، بهم پيوسته مي سازد و واحد مي گرداند. هرگاه اين رشته پاره شود مهره ها از هم جدا و هركدام بسوئي روانه مي شوند به نحوي كه امكان گردآوري آنها به سختي ميسر باشد. نقش مدير همانند چراغ فروزاني است كه در تاريكي مي درخشد و ديگران از نور او بهره مي جويند. در اسلام نقش مدير همچون نقش امام است. مديريت يك امانت الهي است، يك مسئوليت بزرگ است و يك نقش ساده و معمولي نيست. مدير امانت دار الهي است، امانتي كه بايد ادا شود. مديريت طبابت است و جامعه را بسوي سلامت و صحت سوق مي دهد و از انحراف ها و كجرويها نجات مي دهد. با توجه به اين نقشها مي توان ادعا كرد قدرت مديريت از ضعيف ترين ملتها، قويترين ملتها را مي سازدو اساساً پايداري امور بستگي به مديران كارآمد دارد و در گرو مديريت صحيح است.

 

خدا، محور مديريت اسلامي

مديريت اسلامي شيوه خاصي از رهبري است مبتني بر مباني فكري و عقيدتي اسلام، بر مبناي خدامحوري، يعني مدير در جامعه اسلامي بايد خواست و اوامر الهي را بعنوان خط مشي مديريت و رهبري خود قرار دهد، همه چيز بايد در جهت تحقق آرمانهاي الهي واقع گردد و در كنار خدا هيچ چيزي قرار نگيرد. سازمان، انسان، تشكيلات، توليد، كارآيي، روابط انسان ملاك نباشد و هدف قرار نگيرند بلكه ابزار و وسيله براي خدايي شدن باشند. خدا ملاك است و همه چيز غير او، وسيله است. اگر نظام، تشكيلات، سازمان بخواهد شكل بگيرد بايد بنحوي صورت بپذيرد كه خدا اراده كرده است. اگر انسان بعنوان مدير در رأس يك تشكيلات قرار مي گيرد تا ديگر انسانها را هدايت و رهبري كند بايد طبق معيارها و ضوابط الهي انتخاب شود و هرگونه روابط بايد در چهارچوب اصول اسلام طراحي گردد. استفاده از طبيعت و منابع مادي و انساني بايد طبق موازين صحيح مكتب انجام بگيرد. خدا محور مديريت در اسلام است. مديريت اسلامي، الهام گرفته از وحي با مبنايي خدايي و تمسك به الگوهايي چون مديران الهي و انبياء و اولياء خدا است.

 

گستره مديريت اسلامي

مديريت اسلامي محدوديت ندارد و مختص به تشكيلات خاصي هم نيست. هم در مؤسسات دولتي و غيردولتي كاربرد دارد و هم در مراكز صنعتي و توليدي. هم مي تواند مبناي مديريت بازرگاني باشد و هم اساس در مديريت منابع نيروي انساني است. حتي در خانواده بعنوان اولين ركن اجتماع بشري مفيد، مؤثر و راهگشا است. زيرا مديريت اسلامي، مديريت عمومي است، مدير مي تواند رهبر يك جامعه باشد، مي تواند رئيس يك تشكيلات باشد، مي تواند يك معلم، آموزگار و يااستاد باشد، مدير مي تواند پدر يك خانواده باشد و يا مي تواند يك چوپان باشد.

به اين علت است كه در اسلام براي هدايت، رهبري و مديريت، يك شكل صددرصد معين ترسيم نشده است. زيرا هر جايگاهي مديريت خاصي را مي طلبد و در همه جا با يك سياست و با يك نوع مديريت نمي توان كار اداره و رهبري را انجام داد.

در مديريت اسلامي، انسان عنصر اساسي است. به اين معني كه خداوند انسان را جانشين خود قرارداده و انبياء را براي هدايت انسان مأمور كرده است و مديران الهي وظيفه اي جز پرداختن به انسان ندارند، به اين خاطر مبنا در مديريت اسلامي، انسان است. اگر انسان نباشد مديريت و رهبري معني ندارد، انسان است كه به مديريت شكل مي دهد، امور زندگي انسان است كه بايد اداره شود، انسان است كه بايد به مقاصد عالي برسد، انسان است كه نياز به تكامل دارد و بالاخره همين انسان است كه نياز به مدير و مديريت دارد. تفاوت اساسي مديريت اسلامي با مديريتهاي غيراسلامي، اين است كه مكاتب مديريتي غير اسلامي جايگاهي فراتر از ابزار و وسيله به انسان قائل نيستند و اگر انسان مطرح مي شود فقط و صرفاً بدليل استفاده از او جهت بالابردن ميزان بهره وري مادي است و انسان يك منبع استخراج در كنار ساير منابع است. در حاليكه در اسلام مفهوم بهره وري، بركت است كه نمادي معنوي مي باشد و نتيجه يك انسان معنوي است نه نتيجه يك انسان ناآگاه و مورد سوء استفاده قرارگرفته. بركت يا بهره وري با مديريت صحيح اسلامي ايجاد مي شود و انسان به عنوان ابزاري براي بهره وري نيست و باهدايت انسان در مسير الهي خود به خود بركت و بهره وري حاصل مي شود.

ابراهام مازلو، يكي از دانشمندان رشته مديريت معتقد است كه سازمانها بطور كلي فقط به فكر توليد بيشتر هستند به همين خاطر از كاركنان خود مي خواهند كه همه نيرو و وقت خود را در جهت ازدياد توليد بكار ببرند. مگر غير از اين است كه فردريك تيلور بنيانگذار تئوري مديريت علمي هدف كلي خود را، ايجاد سيستم مديريتي ازدياد كارآيي صنعتي مي داند؟ در نظر مكاتب مادي بهترين مدير كسي است كه نفع بيشتري براي تشكيلات و سازمان خود كسب كند.

امروزه در مديريت نوين به عنصر انساني بيش از گذشته توجه شده اما نه به اين معني كه بايد ارزشهاي انساني مورد توجه قرار بگيرد بلكه از اين نظر كه مديران بتوانند بوسيله نيروي انساني به انجام مقاصد خود توفيق يابند، زيرا امروزه مديران به اين واقعيت رسيده اند كه اگر بخواهند به اهداف سازماني خود برسند بايد به كاركنان و روابط آنها بيش از پيش توجه داشته باشند. زيرا عصر حاضر، عصر خلاقيت و نوآوري است و تفكر و دانش كه منبع و عامل اصلي براي پيشرفت مي باشد فقط از انسان ساخته است.

 

توليد، فرع انسان

در مديريت اسلامي توليد و افزايش توليد، فرع انسان است. ابزاري است در دست انسان براي رسيدن به تعالي و كمال مطلوب. در بينش اسلامي انسان جايگاهي بس عميق و ژرف دارد، مرحوم شهيد مرتضي مطهري مي نويسد:

انسان در جهان بيني اسلامي داستاني شگفت دارد انسان اسلام تنها يك حيوان مستقيم القامه كه ناخن پهن دارد و با دوپا راه مي رود و سخن مي گويد. نيست اين موجود از نظر قرآن ژرفتر و مرموزتر از اين است كه بتوان آن را با اين چند كلمه تعريف كرد.

قرآن انسان را مدح و ستايشها كرده و هم مذمتها و نكوهشها نموده است، عاليترين مدحها و بزرگترين مذمتهاي قرآن درباره انسان است او را از آسمان و زمين و از فرشته و در همان حال از ديو و چارپايان پست تر شمرده است، انسان موجودي است كه توانائي دارد جهان را مسخر خويش سازد و فرشتگان را به خدمت خويش بگمارد... اين خود انسان است كه بايد درباره خود تصميم بگيرد و سرنوشت نهايي خويش راتعيين سازد.[5]

انسان در بينش اسلامي داراي سرمايه اي است عظيم كه با از بين رفتن و يا هدر شدن اين سرمايه، سرمايه هاي ديگر نيز منهدم مي شود و حال اينكه بواسطه انسان مي توان سرمايه هاي ديگر آفرينش را تسخير كرد و در اختيار گرفت. انسان معدني گرانبها از تفكر و معنويت است كه باتلفيق آن، به اوج قله هاي پيشرفت مادي و معنوي خواهد رسيد. مدير موفق در اسلام كسي است مكانيزم چنين موجودي را بخوبي بشناسد. مرحوم شهيد مرتضي مطهري مي نويسد:

انسانها و رفتار و حيات روحي آنها داراي قوانين يا مكانيسمها و فعل و انفعالهاي اختصاصي اند، اگر بخواهيم با آنها كار كنيم بايد مكانيسم و قوانين حاكم بر رفتار آنها را بشناسيم. انسانها به مثابه صندوق رمزند، گشودن كتاب روح و جلب همكاري آنها، بيش از هرچيز آگاهي و ظرافت مي خواهد نه زور. قوانين رفتار انساني را بايد مانند قوانين فيزيكي و شيمي و فيزيولوژي كشف كرد نه وضع. وضع پاره اي از قوانين براي رهبري رفتار انساني، اگر منطبق با قوانين اصلي فطرت و رفتار انساني باشد درخور استقبال و هضم است.[6]

 

تأثير شناخت انسان در مديريت اسلامي

اگر مديري انسان و قوانين حاكم بر رفتار آنها را بشناسد اعمال و رفتارش متناسب با ارزشهاي انساني خواهد بود، ديگر متوسل به زور نمي شود، براي توليد بيشتر و افزايش سرمايه، كسي را استثمار نمي كند، به حقوق ديگران احترام مي گذارد، از خشونت پرهيز مي كند، در تحكيم عدل و عدالت و مساوات پافشاري مي كند، به آداب معاشرت ارزش و ارج مي نهد، از ديگران فوق طاقتشان كار نمي كشد، به خواسته هاس دروني و بيروني آنها توجه مي كند و در رفع نيازهايآنها مي كوشد، به آنها محبت و احسان مي كند، خود را وقف افراد مي سازد و حجاب بين خود و ديگران را برمي دارد، به مسائل و مشكلات افراد توجه مي كند، در اتاق خود را به روي همگان مي گشايد اما نه براي سود بيشتر و بهتر، بلكه براي تعالي خود و ديگر انسانها، براي هدايت و رشد، رهبري انسانها بسوي كمال، كمالي كه با فطرت انسانها شكل مي گيرد.

در مديريت غير اسلامي چون هدف توليد است، ارزش فقط بازده اقتصادي بيشتر، سود بيشتر، محصول بيشتر و در نهايت فقط درآمد بيشتر است. هرچه مي خواهد بشود مدير خوب كسي است كه سود بيشتري بدست آورد به هر شكلي كه مي خواهد با كارگران رفتار كند خواه با شلاق خواه با تشويق.[7] توجه به خواسته هاي افراد  و تمايلات عاطفي و روحي آنها مورد توجه نيست. مدير در اعمال مديريتي خود، هدفي جز تأمين نياز مادي خود و سازمانش ندارد. به اين خاطر در اين راه استبداد و خشونت مي توانند بعنوان ابزار مهمي نقش آفرين باشند.

 

تكليف توليد در مديريت اسلامي

ممكن است در اينجا اين سئوال مطرح شود حال كه مبنا در مديريت اسلامي انسان است تكليف توليد و افزايش آن چه مي شود؟ آيا كليه توريهاي مديريتي كه مطرح شده در اسلام جايگاهي ندارند؟ آيا در اسلام فقط به معنويات توجه شده و مديران بايد در تعالي انسان بكوشند و هيچ كاري به توليد نداشته باشند؟ مسائل اقتصادي نمي توانند موضوع برايمديريت باشند؟ يا اينكه معنويات و مسائل اقتصادي هيچ منافاتي با يكديگر ندارند و هر دو مصداق مديريت هستند؟

اساساً در مديريت اسلامي، افزايش توليد يا بهره وري از منابع توليدي بعنوان اساسي ترين اصل مبنا قرار نمي گيرد چنانچه در مكاتب مديريتي غربي مدنظر است، چرا كه نهايت چنين تفكري استعمار و استثمار انسان خواهد بود. در اسلام، توليد و پرداختن به مسائل اقتصادي در عين اينكه مصداق مديريت واقع مي شود، ابزاري براي تعالي انسانها است. طبيعت در تسخير انسان است و حال اين كه انسان نيز بدون توجه به طبيعت و مسائل اقتصادي نمي تواند به حيات خود ادامه دهد.

آيت الله مصباح يزدي مي گويد: اگر كسي انسان را از انسانيت دور كند تا منافع اقتصادي جامعه يا فردي تأمين شود كارش مورد تأييد اسلام نيست، بايد شخصيت انسانها محفوظ باشد، هرچند اين كار موجب پايين آمدن درآمد و سود شود.[8]

در اسلام بهره برداري از منابع طبيعي و دنيوي منع نشده است حتي با كساني كه در اين زمينه گوشه گيري مي كنند، برخورد مي شود. پيامبر گرامي اسلام(ص) مي فرمايند: كسي كه معاش ندارد معاد نيز نخواهد داشت.

بنابراين توليد در خدمت انسان است نه انسان در خدمت توليد. در مديريت اسلامي همه چيز در جهت رشد و تعالي انسان بايد قرار بگيرد، اگر برنامه ريزي مي شود براي انسان است، اگر سازماندهي مي شود براي انسان است و .... .

آيت الله مصباح يزدي مي گويد: هدف ما از مديريت تنها رفاه مادي نيست. رفاه مادي مقدمه اي براي تعالي روحي انسان است. لذا ما بايد از اين نظريه ها و علوم تا جايي استفاده كنيم كه براي تعالي روحي و كمال معنوي انسان مفيد باشد و در جايي كه با اين كمالات برخورد پيدا مي كند بايد آنها را محدود سازيم.[9]

شهيد مرتضي مطهري نيز در اين رابطه معتقد است: در مديريت اسلامي، اقتصاد و همه قوانين و عملكردهاي اسلامي بايد اصل بر شرافت و برتري انسان مورد نظر بوده و همه چيز در خدمت رشد و تكامل انسان قرار گيرد. پس هر چيزي و از جمله توسعه اقتصادي تا آن زماني صاحب ارزش است كه از محدوده انسانيت و انسان بودن پا را فراتر نگذارد و به مرزهاي انسانيت انسانها لطمه وارد ننمايد ... در مؤسسات توليدي جامعه اسلامي بايد هدف، توليد چيزهايي باشد كه مردم به آنها نيازمندند و نياز آنها را رفع كند.[10]

پس با اين توصيفها، توليد فقط وقتي با ارزش است كه در اختيار تأمين نيازهاي واقعي بشر باشد و به شكل ابزار در اختيار انسان قرار بگيرد. ابزاري براي رسيدن به كمال مطلوب نهايي بشر، وسيله اي براي رساندن انسان به اهداف عاليه انساني. به اين خاطر مديريت اسلامي در مقايسه با ساير مكاتب و تئوريهاي مديريتي، با ارزشترين تئوري ها خواهد بود.

 

اصول و عناصر مديريت اسلامي

اصل عدم تقدم بر خدا و رسول خدا، اصل آخرت گرائي، اصل وحدت و هماهنگي، اصل اعمال مديريت بر اساس اختيار نيروها، اصل اعمال مديريت بر اساس بصيرت نيروها، اصل تدبر و تدبير، اصل مشورت، اصل تحزب و سازماندهي، اصل هدايت و رهبري، مسئوليت متقابل، ابوت و بنوت، امر به معروف و نهي از منكر، مراقبت و محاسبه، بشارت و انذار، حضور و شهود، اختيار و مسئوليت، سلسله مراتب مديريت، قسط و عدالت، مدارا و تقيه، قاطعيت در طرح و اجرا، آموزش مستمر، علم به زمان، اصل شايستگي بر اساس معرف ديني و تخصصي و ... از مهمترين اصولي است كه به عنوان شالوده و زيربناي مديريت اسلامي تلقي مي شود و بايد عالمان و متخصصان با همكاري يكديگر نسبت به تشريح و كاربردي نمودن اين اصول در ساختار مديريتي جامعه، اقدام و در رفتارهاي اجتماعي نهادينه نمايند تا با الهام از تعاليم مترقي دين اسلام، بتوانيم انسانها را به تعالي الهي نزديك نماييم. اين اصول عمدتاً، اصول اخلاقي اسلام است كه بايد از ديدگاه مديريتي بررسي و تبيين شوند و در اين مقال، مجال پرداختن به آنها نيست.

 

معيارهاي انتخاب مدير و فرمانده

در اسلام، يكي از اصليترين محورهاي مديريت، معيار انتخاب مدير يا فرمانده است. از نظر اسلام ضوابطي وجود دارد كه مدير و فرمانده براساس آن انتخاب شود، در غير اين صورت شايسته نيست كه افراد را بدون محك زدن و در نظر گرفتن لياقتها به جايگاه عظيم مديريت بنشانند. اشاره به شايستگي در امر مديريت و رهبري در كلام معصوم با تعابير مختلفي بيان شده است و نيز در موارد نيز عدم شايستگي برخي از مديران را نيز بيان كرده است. بعنوان مثال اميرمؤمنان علي(ع) درباره شايستگي خويش نسبت به خلافت مي فرمايد: شما مي دانيد كه من براي مديريت و خلافت از هركس شايسته تر و سزاوارترم.[11]

بنابراين افرادي كه مي خواهند بعنوان رهبر و مدير، هدايت و رهبري جايگاهي را برعهده بگيرند بايد برجستگي هاي لازم را داشته باشند. در غير اين صورت خيانت به جامعه انساني است. البته لازم به ذكر است كه مهمترين ويژگيهاي معيارهاي مديريتي اسلام 3 چيز است:

1-     اتخاذ شده از كتاب و سنت

2-     تكيه بر امور معنوي، واقعي و اصيل

3-     توجه به مسائل ظاهري و مادي

معيارهايي از قبيل: عقل، علم ، پيروي از خدا و رسول خدا، قدرت و توانايي، تقوا، كفايت، عدل و .... كه از اين منابع استخراج شده و در اين مقاله مجال پرداختن به آنها نيست.

 

نتيجه گيري

هدف از مديريت در اسلام با مكاتب غربي متفاوت است. در اسلام هدف، مديريت و رهبري فرد و جامعه براي رسيدن به تعالي الهي است و انسان و تعالي او در درجه اول اهميت قرار دارد. در اسلام اصولي وجود دارد كه استفاده صحيح و بهينه را از منابع خدادادي توصيه مي كند و استفاده از منابع تا حدي كه انسان را به خدا نزديك كند مجاز شمرده شده و هرگونه اسراف را مانع اوج گيري  تكامل انسان مي داند در حاليكه در مكاتب مديريتي غربي رسيدن به هدف به هر قيمتي، حتي تخريب طبيعت و انسانها ملاك عمل است و اين نگرش باعث لطمات فراواني به طبيعت و انسانها شده است كه در بعضي موارد، امكان جبران وجود ندارد.

با اعمال مديريت اسلامي كه هدف اصلي آن، اوج گيري انسان بسوي خدا است، ارتباط متعادلي بين توليد و مصرف ايجاد شده و كيفيت نيز بالا مي رود و به نحوي برنامه ريزي مي شود كه طبق اصول اسلامي با جلوگيري از اسراف و تبذير، بتوان جامعه انساني را از سقوط به ورطه هلاكت كه نتيجه افكار مادي است و باعث رقابت بي حد و حصر در جامعه بشري مي باشد نجات و به سوي جامعه اي رستگار هدايت نمود. رقابتهاي هولناك تسليحاتي و كشتارهاي بي رحمانه در سطح جهان، نتيجه نبود يك سيستم مديريت ديني يا معنوي است.

 

منابع:

1-     مديريت و فرماندهي در اسلام/ به كوشش ابوالحسن محمديان

2-     اصول مديريت اسلامي و الگوهاي آن/ ولي ا... نقي پورفر



[1] علل الشرايع ص53

[2] نهج البلاغه فيض الاسلام نامه 45 فراز2 ص966

[3] كنزالعمال ص717 خ550

[4] بهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 40 ص125

[5] انسان در جهان بيني اسلامي ص2

[6] امامت و رهبري ص211

[7] مصباح يزدي معرفت ج7 ص20

[8] نشزيه معرفت جلد17 ص21

[9] نشريه معرفت جلد1 ص21

[10] مديريت اسلامي

[11] نهج البلاغه فيض الاسلام خ73 ص171





ارسال توسط اله کریم عباس نیا